در فرازی از وصیت نامه شهید «هادی نور امیری» آمده است: برادران عزيز از شما مى‌خواهم ادامه دهندگان راه شهدا باشيد و با لبیک گفتن به امام حسين(ع) و رهبر معظم انقلاب اسلامی در راه پيشرفت انقلاب مجدانه بكوشيد.

به گزارش سفیرافلاک، هادی نور امیری اول دی ماه ۱۳۴۸، در روستای امیر از توابع شهرستان الشتر به دنیا آمد. پدرش داراب، کشاورز بود و مادرش مهربانو نام داشت. دانش‌آموز اول متوسطه بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. ۳۱ فروردین ۱۳۶۴، با سمت تیربارچی در پاسگاه زید عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. پیکر او را در زادگاهش به خاک سپردند. برادرش علی‌نور نیز شهید شده است.

وصیتنامه شهید:

واى از این دنیا دلم دلم زار است از آن پیش چشم من همى خوار است بدان منجلابى چون خس وخار هستى وین عجب در چشم تو زیبا هستى درس عبارت هان بگیر اى هوشیار این همه بینى که مرگ است و مزار هر کجا را بنگرى درد و غم است  آن دگر در خدمت سیم و زر است گویى در دنیا بماند جاودان حرص از این و آن زنند این جاهلان حمد و سپاس مخصوص خداوندى است که نعمت وجود را به من ارزانى داشت و مرا مشمول لطف و عنایت خود قرار داد.

سلام و درود بى پایان بر حبیب درگاه خداوندى محمد مصطفى (ص) و خاندان پاکش همان چهره‌هاى پاک آسمان امامت و ولایت و با درود و سلام به روان پاک اباعبدالله حسین(ع) این اسطوره تقوى که درس شهادت را به یاران باوفایش آموخت و با درود به روان پاک شهداى بدر حنین و خندق تا شهداى خرمشهر و هویزه و کردستان و با درود به شما مردم قهرمان الشتر که با نثار جان و خون جوانان خود نهال اسلام عزیز را آبیارى کردند.

خدایا تو را شکر مى‌کنم که مرا با درد آشنا کردى تا درد دردمندان را لمس کنم و به ارزش کیمیایى درد پى ببرم و ناخالصی‌هاى وجودم را در آتش درد بسوزانم و خواسته‌هاى نفسانى خود را زیر کوه درد و غم بگویم و هنگام راه رفتن بر روى زمین و نفس کشیدن وجدانم آسوده و خاطرم آرام باشد تا به وجود خود پى ببرم و موجودیت خود را حس کنم. به شما برادران و خواهران مسلمان دینى‌ام وصیت مى کنم که همیشه نمازهایتان را سر وقت بخوانید زیرا نماز یعنى با خدا صحبت کردن و به شما سفارش مى‌کنم که در کارها خدا را اصل قرار دهید. 

شناختى که از خودم دارم لیاقت شهادت ندارم. ولى چون مشترى خداوند رحمان و رحیم و غفور و ستار است. خیلى خیلى امیدوارم و حاشا به کرم خدا که امیدوار به خود را محروم کند. آرى بالاخره لطف خداوند متعال شامل حال این بنده ناسپاس و بى مقدار شد و در عوض مرگ سیاه در بستر مرگ سرخ در راه هدف نصیبم کرد. به این خاطر گریستن براى من به حالتان سودى ندارد اگر به جاى این کار در عاقبت کار خود اندیشه کنید بهتر خواهد بود. 

برادران عزیز از شما مى‌خواهم ادامه دهندگان راه شهدا باشید و با لبیک گفتن به امام حسین و رهبر انقلاب در راه پیشرفت انقلاب مجدانه بکوشید. خواهرانم زینب‌وار در صحنه انقلاب حاضر باشید. نگذارید که خائنین به انقلاب از شما منحنى پیدا کنند و آن را بزرگ کنند. 

پروردگارا دستم را بگیر که شیطان در کمین است تا مرا به زمین بزند و نیز گناه با همه سنگینى‌اش مرا تهدید مى‌کند. دیوار دنیا بلند است از روى آن نتوان گذشت از تو مى‌خواهم دستم را بگیرى که جز تو دستگیرى نیست. اگر من به تو عشق نورزیده‌ام اما مى‌دانم که تو عاشق همه بندهگانت هستى. اى خدا من شرمم مى‌آید که مولایم امام حسین با آن‌همه مظلومیت آن همه مصیبت جان بدهد و منکه غلام او هستم در هواى خنک غرق در دنیا و در بستر جان بدهم.

انتهای پیام/