فاطمه خسروی معلم بروجردی با همت و تلاش خود، دختر 30 ساله را که ناشنواست، باسواد می‌کند تا او را از دنیای سخت و پُر مشقتش بیرون بیاورد.

به گزارش سفیرافلاک، تصور دنیایی که در آن نه می‌توانی بشنوی، نه حرف بزنی و نه بنویسی بسیار سخت و پُر مشقت است چرا که با دنیای بیرون از خود تقریبا هیچ ارتباطی نداری و نمی‌توانی به هر شکلی که شده خواسته و نیازهایت را بیان کنی! این سرنوشت دختر جوان ۳۰ ساله‌ای به نام «مژگان» است که به دلیل ناشنوا بودن و محرومیت از مدرسه، بی‌سواد بزرگ می‌شود و کودکی و جوانی‌اش در سکوت سختی سپری می‌شود.

اما این قصه تلخ به اینجا ختم نمی‌شود و یک ناجی به نام «معلم» دست او را می‌گیرد و برای اولین‌بار سر کلاس درس می‌نشاند و به او «نوشتن» یاد می‌دهد و این یادگیری دنیای دیگری را پیش چشم این دختر جوان باز می‌کند، دنیایی که سکوت آن تقریبا شکسته شده است، دیگر در آن تنها نیست و می‌تواند با زبان نوشتن حرف بزند.

امروز به مناسبت روز معلم به سراغ «فاطمه خسروی» معلم مژگان رفتیم، همان معلمی که با صبوری و شکیبایی زیاد عزم خود را جزم کرد تا این دختر جوان را از دنیای سرد و سخت خود بیرون بیاورد.

خانم معلم در گفتگو با خبرنگار سفیرافلاک خود را اهل بروجرد و متولد سال ۶۳ معرفی  می‌کند و می‌گوید که مدرک کارشناسی ارشد علوم تربیتی گرایش آموزش ابتدایی دارد.

از او در مورد سابقه کاری‌اش می‌پرسم که عنوان می‌کند: ۱۵ سال نیروی آزاد (مدیر) مدرسه غیرانتفاعی بودم و اکنون سه ساله است که به عنوان معلم پیمانی استخدام شدم و در مدرسه استثنایی مشغول به کار هستم. از نظر آموزشی تقریبا ۱۰ سال است که در دانشکده فنی و حرفه‌ای دخترانه بروجرد تدریس می‌کنم که طی این مدت، هشت سال مدیر گروه رشته تربیت مربی کودک بودم.

این معلم بروجردی که در سال‌های ۸۷ و ۹۰ به عنوان معلم نمونه شهرستان و سال ۹۴ به عنوان نمونه استان در نیروهای غیرانتفاعی انتخاب شده است، مولف کتاب راه‌های پرورش خلاقیت در کودکان و نگارنده یک مقاله است.

از این خانم معلم مهربان در مورد چگونگی آشنایی با مژگان می‌پرسیم، همان دختری که به واسطه همت و تلاشش، اکنون می‌نویسد و دنیای دیگری پیش چشم او باز شده است که عنوان می‌کند: امسال پایه سوم و ششم ابتدایی تدریس می‌کنم، در پایه ششم دانش‌آموز ناشنوایی دارم و زمانی که نخستین جلسه انجمن اولیا برگزار شد، مادر و خواهر بزرگ او را دیدم و متوجه شدم که خواهرش ناشنواست و به دلیل بی‌سوادی نمی‌تواند هیچ ارتباطی برقرار کند.

عزم معلم بروجردی برای باسواد کردن یک ناشنوا

وی مطرح کرد: البته در ابتدای سال تحصیلی یک فرم به والدین می‌دهیم تا مشخصات خانواده و سطح تحصیلات خود را کامل بنویسند که در آن فرم نوشته شده بود که این خانواده دو دختر و یک پسر ناشنوا دارند ولی وقتی برای اولین‌بار مژگان را دیدم و متوجه شدم سواد ندارد و هیچ واکنشی نمی‌تواند به دنیای پیرامون خود داشته باشد، تصمیم گرفتم که به او سواد یاد دهم.

این معلم بروجردی می‌گوید: وقتی با مژگان با زبان اشاره حرف زدم دیدم اصلا متوجه نمی‌شود، از مادرش پرسیدم گفت که سواد ندارد و چون تا چند سال پیش در روستا زندگی می‌کردیم اصلا خبر نداشتم که برای ناشنوایان هم مدرسه وجود دارد، بعد از آن نیز رفتن به نهضت سوادآموزی نیز برایش جور نشد.

وی ادامه می‌دهد: وقتی یک لحظه خودم را جای مژگان گذاشتم که نه می‌توانم حرف بزنم، نه اشاره کنم و نه بنویسم با خود گفتم چه دنیای سختی دارد، ارتباطش با همه قطع شده است اما باید راهی باشد تا او بتواند ارتباط بگیرد، به مادرش گفتم سخت است که دخترت نمی‌تواند ارتباط برقرار کند حداقل اگر سواد یاد بگیرد می‌تواند بنویسد. به مادرش گفتم اگر همکاری کنید و او را به مدرسه بیاورید من می‌توانم برایش کتاب تهیه کنم و به او سواد بیاموزم که مادر مژگان با شنیدن این حرف خیلی خوشحال شد و گفت حتما این کار را انجام می‌دهم.

باسواد شدن مژگان و یادگیری زبان اشاره

این معلم نیکوکار می‌گوید: با آمدن مژگان آموزش را از حروف الفبا شروع کردم و اکنون که چندین ماه از این ماجرا می‌گذرد او به راحتی می‌تواند بنویسد از طرفی زبان اشاره را نیز یاد گرفته است. مدیر مدرسه نیز وقتی ماجرای آموزش مژگان را از مادرش شنیده بود، خیلی حمایت کرد به طوری‌که کتاب، زمان و هر آنچه که لازم بود در اختیارم می‌گذاشت تا او را باسواد کنم. خدا توفیق داد به وسیله بنده این دختر جوان باسواد شود و حداقل با نوشتن بتواند نیازهایش را بگوید.

از این معلم بروجردی می‌خواهم تا از دنیای باسوادی مژگان و واکنش وی به این اتفاق در زندگی‌اش برایمان بگوید که عنوان می‌کند: مژگان با زبان اشاره از من تشکر کرد، روز گذشته نیز برای من نوشته بود که «من معلمم را دوست دارم، من را باسواد کرد». کاملا مشخص است که حس خوبی دارد اکنون می‌تواند با دیگران و خواهر ناشنوای خود که کوچکتر از اوست ارتباط برقرار کند.

وی می‌گوید: مژگان چون قبلا با دیگران هیچ ارتباطی نداشته منزوی و بسیار خجالتی است اما خوشبختانه چون زبان اشاره را می‌داند و نوشتن را یاد گرفته کم کم دارد در جمع حضور پیدا می‌کند به طوری‌که اکنون به راحتی با دانش‌آموزان دبیرستانی همین مدرسه ارتباط برقرار کرده و با آن‌ها دوست شده است.

پرسیدن این سوال که آیا بابت آموزش این دختر جوان هزینه‌ای هم دریافت کرده یا خیر برایم کمی سخت است اما سوالی است که نباید بی‌پاسخ بماند، بالاخره سوالم را می‌پرسم که اینگونه جواب می‌دهد: من برای این کار از هیچ کسی هزینه‌ای نگرفته‌ام و این آموزش فقط برای رضای خدا بوده است و اینکه ثوابش را به روح پدرم که یکی از حامی‌های تحصیل و اشتغالم بود، هدیه کنم.

از خانم معلم می‌خواهم تا از کلاس درس و دانش‌آموزهایش برایمان بگوییدکه بیان می‌کند: اکنون پایه‌های سوم و ششم ابتدایی را تدریس می‌کنم، پنج شاگرد دارم که یکی از آن‌ها نیمه بینای درشت خط عادی است، دیگری معلول جسمی حرکتی عادی، دانش‌آموز دیگر نیمه بینای کم‌توان ذهنی، یکی ناشنوای مطلق عادی و دیگری کاشت حلزون نیمه شنوای عادی است که باید براساس نیازهای هر کدام روش‌های مختلفی برای تدریس داشته باشم.

یادگیری کتاب‌هایی حجیمی که در توان دانش‌آموزان استثنایی نیست

سپس از او می‌پرسم آیا در حرفه معلمی تاکنون اقدامات خاصی انجام داده‌‌اید که برای آموزش و یادگیری موثر باشد که می‌گوید: از نظر آموزشی در سیستم آموزش استثنایی روندی را پیش رفتم که برای زندگی روزمره بچه‌های استثنایی کاربرد داشته باشد، سیستم آموزش و پرورش استثنایی پُر از ایراد است و کتاب‌های آن‌ها در سطح دانش‌آموزان عادی تدریس می‌شود بنابراین دانش‌آموزان استثنایی توانایی یادگیری این مطالب را ندارند و من مطالب را به ساده‌ترین زبان‌ها و روش‌ها تبدیل می‌کنم تا راحت‌تر یاد بگیرند. در بحث آموزش ابتدا در سه سطح قوی، متوسط و ضعیف تدریس می‌کنم تا ببینم دانش‌آموزان چطور یاد می‌گیرند، کدام روش را می‌پذیرند و در چه حدی توانایی یادگیری دارند.

سوال دیگرم را اینگونه از خانم معلم می‌پرسم آیا دشواری کار با دانش‌آموزان استثنایی سبب خستگی و پشیمانی شما نسبت به شغلتان نمی‌شود که بیان می‌کند: در ابتدا وقتی به من گفتند که به دانش‌آموزان استثنایی آموزش دهم، ناراحت شدم ولی شاید پنج دقیقه طول نکشید که تصمیمم عوض شد و با این کار موافقت کردم. وقتی هم وارد این فضا شدم از لحاظ روحی برای من سخت و اذیت کننده بود و توان دیدن مشکلات و معصومیت این بچه‌ها را نداشتم اما کم کم روحیه‌ام را عوض کردم و اکنون عاشق آن‌ها هستم و اصلا حاضر نیستیم کارم را با جایی دیگر عوض کنم.

معلمی و عشق به دنیای کودکان

وی ادامه می‌دهد: وقتی وارد مدرسه و کلاس درس می‌شوم انگار خستگی‌ام برطرف و آرامش خاصی پیدا می‌کنم چون از کارم لذت می‌برم حتی اگر ساعت‌ها در مدرسه باشم.

وقتی می‌پرسم خستگی محیط کار در زندگی شخصی‌ات مشکل ایجاد نمی‌کند به آرامی پاسخ می‌دهد: من این دو را برای خودم تفکیک می‌کنم، وقتی وارد مدرسه می‌شوم مشکلات خانه را پشت در می‌گذارم و وقتی هم وارد خانه می‌شوم مسائل و مشکلات مدرسه را پشت در می‌گذارم، برای این دو حد و مرز گذاشته‌ام تا مشکلی پیش نیاید.

این خانم معلم در مورد رمز موفقیت خود می‌گوید: من هرچه دارم از آموزش‌ها و حمایت‌های مادرم دارم، چون مادرم فرهنگی بوده از دوران کودکی همواره در فضاهای آموزشی همراه او بودیم، در واقع من معلم بودن و معلم شدن را از مادرم یاد گرفتم و  یکی از رمزهای موفقیتم حمایت‌های مادرم بود.

وی سپس گریزی به دنیای کودکی خود می‌زند و بیان می‌کند: از بچگی عاشق معلمی بودم به طوری‌که همه عروسک‌هایم را کنار هم می‌چیدم، خودم معلمشان می‌شدم و به آن‌ها درس می‌دادم.

خانم خسروی در ادامه می‌گوید: عاشق تدریس و عاشق این هستم که با بچه‌ها باشم، زیبایی دنیای بچه‌ها را دوست دارم و فکر نمی‌کنم این زیبایی در هیچ جای دیگری پیدا شود، باید در دنیای آن‌ها غرق شوید تا نکته‌های متفاوت زیبای آن‌ها را درک کنید.

از این معلم بروجردی می‌خواهم تا یک خاطره به یاد ماندنی از دوران فعالیتش برایمان بگوید که مطرح می‌کند: سال ۸۷ -۸۸ بود که یکی از شاگردانم سندرم داون بود و مسئول سنجش می‌گفت این شاگرد نمی‌تواند درس بخواند و آموزش‌پذیر نیست اما من و مادرم پیگیر شدیم و تدریس دیرآموزی را برای وی گرفتیم تا مجاز باشد در آموزش مدارس عادی درس بخواند که در نهایت با وی کار کردیم و اکنون این دانش‌آموز که علاقه زیادی هم به درس داشت دیپلم گرفته است.

بهتریه هدیه روز معلم، زیارت حرم امام رضا(ع)

از خانم معلم می‌پرسم بهترین هدیه‌ای که تاکنون روز معلم گرفته‌اید چه بوده که می‌گوید: سال ۹۴ که معلم نمونه شدم به عنوان هدیه ما را برای مدت سه روز به مشهد فرستادند که این هدیه برایم خیلی خوشایند بود.

با توجه به شرایط خاص دانش‌آموزان استثنایی که نیازمند توجه‌ در بحث آموزش هستند و مسلما در این راه سختی‌هایی هم متوجه معلمان می‌شود از خانم خسروی خواستم که در مورد دشورای‌های کار در این مدارس بگوید که مطرح کرد: سیستم آموزشی دارد اشتباه کار می‌کند، شما از هر معلم استثنایی هم بپرسید همین نظر را دارد. از لحاظ کتاب‌های آموزشی مشکل وجود دارد، چون حجم کتاب زیاد است یادگیری آن در توان بچه‌ها نیست مثلا دانش‌آموز داریم که سوم یا چهارم ابتدایی است اما تازه باید به او خواندن و نوشتن را یاد بدهیم.

سپس ادامه می‌دهد: آموزش و پرورش شهرستان با این دید به ما نگاه می‌کند که کارمند استان هستیم و باید مشکلات خود را از طریق استان پیگیری کنیم، ما در شهرستان بروجرد کارشناسی نداریم که درصورت مشکل به او مراجعه کنیم، حتی یک گروه آموزشی هم نداریم که ماهیانه دورهم جمع شویم و نقاط ضعف و قوت کتاب‌ها و تدریس را با هم تنظیم و تبادل تجربه کنیم.

لزوم بازبینی کتاب‌های دانش‌آموزان استثنایی

با توجه به مشکلاتی که این معلم بروجردی توضیح می‌دهد از او می‌پرسم برای اینکه روند کار برای شما آسان‌تر شود باید چه اقداماتی انجام شود که می‌گوید: باید کتاب‌ها بازبینی و در سطح بچه‌های استثنایی تالیف شود همچنین معلولیت بچه‌ها باید دسته‌بندی شود.

وی یادآور می‌شود: بچه‌ها یک سری امکانات و وسایل آموزشی نیاز دارند مثلا کسی که خط بریل دارد وسایل مختص به خودش را می‌خواهد، کسی که معلول جسمی است وسیله خاص خودش را دارد پس هر کدام باید دسته‌بندی و وسایل آموزشی آن‌ها تکمیل شود.

این معلم بروجردی عنوان می‌کند: یکی از مشکلات عدیده ما در مدرسه این است که بیشتر بچه‌ها از روستا می‌آیند و از آنجا که وضعیت مالی بیشتر آن‌ها ضعیف است نمی‌توانند هزینه رفت و آمد و سرویس بدهند به همین دلیل برخی تنها یک روز در هفته به مدرسه می‌آیند که آن هم پیشبرد علمی ندارد و تغییری نمی‌کنند.

وی ادامه می‌دهد: گاهی معلم‌ها هزینه رفت و آمد بچه‌ها را پرداخت می‌کنند و گاهی هم مدرسه از سرانه خود پول سرویس آن‌ها را می‌دهد اما مدرسه هم در جاهایی کم می‌آورد.

نبود مربی بهداشت، مربی گفتار درمان، معلم پرورشی و کار درمان از دیگر دغدغه‌هایی بود که خانم خسروی مطرح کرد.

و اما یکی دیگر از دغدغه‌های این خانم معلم آموزش مهارت‌آموزی به دانش‌آموزان استثنایی و به‌ویژه برای پسران بود تا وقتی وارد جامعه شدند بتوانند برای خود حرفه و درآمدی داشته باشند.

این معلم از مسئولان درخواست‌هایی دارد که اینگونه مطرح کرد: از مسئولان می‌خواهیم واقعا به مدارس استثنایی بهاء بدهند و برای رفع مشکل آن‌ها وقت بگذارند و سرکشی کنند.

سپس می‌گوید: دانش‌آموزان استثنایی از نظر مهارت آموزشی بسیار ضعیف هستند که لازم است حمایت شوند همچنین از نظر فرهنگی یک دیدگاه بدی نسبت به بچه‌های استثنایی وجود دارد که لازم است نسبت به بهبود آن فرهنگ‌سازی شود چرا که به خاطر همین نگاه‌های بد جامعه بسیاری از مادران خجالت می‌کشند و این بچه‌ها را از دیگران مخفی و وارد مدرسه نمی‌کنند.

گزارش از سکینه بیرانوند

انتهای پیام/