یادداشت؛
بازنمایی رسانهای حادثه شهادت رئیسجمهور
امین جعفری مدرس سواد رسانهای نوشت: پس از اعلام خبر بروز سانحه برای رئیس جمهور ایران و همراهان ایشان، شاهد واکنشهای گسترده رسانهای بودیم که نوع واکنش رسانههای مختلف میتواند مورد تحلیل قرار گیرد.
به گزارش «سفیرافلاک»، پس از اعلام خبر بروز سانحه برای رئیس جمهور ایران و همراهان ایشان، شاهد واکنشهای گسترده رسانهای بودیم که البته به دلیل اهمیت خبر و وجود ارزشهای خبری متعدد، چنین واکنشی از سوی رسانههای جهان امری کاملاً طبیعی است.
با این وجود نوع واکنش رسانههای مختلف به این حادثه از جهات مختلف میتواند مورد تحلیل قرار گرفته و حتی مورد بسیار ارزشمندی برای پژوهشهای رسانهای و موردکاویهای علمی باشد.
در نگاه اول باید گفت که رسانه با تمام تأثیری که بر افکار عمومی دارد، خود نیز متأثر از افکار عمومی است به همین دلیل رسانهها ناچارند در چنین شرایطی با افکار عمومی جهان همراه شوند و بر خلاف آنها گام برندارند که در غیر این صورت ارزش و اعتبار خود را از دست میدهند.
واقعیت این است که درگذشت شخصیتهای معروف بهویژه در حوادث این چنینی افکار عمومی جهان را متأثر میسازد، طبیعتاً رسانهها و شخصیتهای سیاسی و رسانهای نیز نمیتوانند برخلاف جریان افکار عمومی موضع گرفته و طبیعتاً ناچارند که مواضعی همراه با افکار عمومی اتخاذ کنند.
در خصوص حادثه اخیر اما به دلیل شرایط خاص ایران در عرصه جهانی و اهمیت ایران به عنوان یکی از کشورهای تأثیرگذار در سیاستهای جهانی، حادثه بازتاب بسیار گستردهتری از حد معمول داشت و شاهد بودیم که در موردی بیسابقه، چند کشور جهان برای رئیس جمهور ایران عزای عمومی اعلام کرده و تقریباَ تمامی شخصیتهای سیاسی جهان به جزء معدود کشورهای معاند مانند رژیم صهیونیستی برای ملت ایران پیام تسلیت ارسال کردند.
از طرفی اگرچه در ابتدا عملکرد رسانهای این کشورها بیشتر به سمت پوشش خبری این ماجرا رفت اما در ادامه گمانهزنیها و پیشبینیهایی نیز مطرح شد؛ ولی به این دلیل که منابع خبریشان محدود به منابع رسمی کشورمان بود و خودشان منابع رسانهای نداشتند طبیعتاً نمیتوانستند خبرسازی کنند و برای همین، ابتکار عملی نیز نداشتند!
در مقابلِ رسانههای بزرگ و رسمی که ناچار به همراهی با افکار عمومی جهان هستند، رسانههای دسته چندم و نوچههای رسانهای مانند ایران اینترنشنال، voi و سایر رادیوها و شبکههای ماهوارهای معاند طبق معمول با دروغپردازیها، شایعهسازیها، اهانتها و فشارهای رسانهای تلاش کرده و میکنند با قربانی کردن ارزش و اعتبار رسانه، اهداف پلید خود و عوامل پشت صحنه را دنبال کنند.
نکته قابل توجه دیگر فشار رسانهای شدید بر سلبریتیهای ایرانی است که صاحب رسانههای شخصی هستند و میلیونها مخاطب دارند اما تحت فشار وحشتناک فضای مجازی، با وجود اینکه رسانههای بزرگ جهانی مانند سیانان، رویترز، یونایتدپرس، اسووشیتدپرس، بیبیسی و بسیاری از رسانههای مطرح، موضع رسمی میگیرند درگیر «مارپیچ سکوت» شده و جرأت بیان حتی یک تسلیت ساده را ندارند.
افرادی که در برابر کشته شدن یک حیوان اعلام موضع میکنند یا در مورد مسائل ریز و درشت جامعه خود را صاحب نظر میدانند و سریع موضعشان را بیان میدارند اینک هیچ عکسالعملی نسبت به این ماجرا از خود نشان نمیدهند تا نشان دهند که تمام مواضع و تولیدات رسانهایشان مصنوعی و تحت تأثیر فضای رسانهای جهان و یا عقدههای درونی است و نه واقعیت بیرونی!
حقیقت این است که امروز کشور ما در حال تحمل کردن پُرفشارترین و پُردامنهترین عملیات رسانهای در طول تاریخ بوده و هیچگاه هیچ ملّتی به این اندازه تحت فشار رسانهای نبوده است.
در خاتمه باید توجه داشت رسانههای جهانی فعلاً در شوک ابتدایی حادثه هستند و بسیاری از تصمیمها و سیاستهایشان قطعی نشده است در آینده نسبت به این موضوع مواضع و جهتگیری مشخصتر و معنادارتری خواهند داشت، به عنوان مثال تشییع شهید آیتالله رئیسی و همراهانش که میلیونها انسان در آن شرکت داشتند محک خوبی برای سنجش میزان صداقت رسانهای به شمار میرود.
هرچند سادهانگاری است اگر انتظار داشته باشیم رسانههای غربی این حجم از عشق و ارادت ملّت انقلابی را انتشار دهند، به نظر میرسد باید صبر کنیم و در ادامه حوادثی که پیش میآید را بیشتر تحلیل کنیم و متوجه میشویم که عملکرد رسانهای در این باره در سطح جهان چگونه است.