فرازی از وصیتنامه شهید حمید تشیعی؛
خواهرانم چون زینب صابر باشید
شهید حمید تشیعی در وصیتنامه خود نوشته است: خواهرانم میخواهم چون زینب صابر باشید و راهم را ادامه دهید و نیز نماز را حتماً اهمیت بسیار دهید.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی سفیرافلاک، شهید حمید تشیعی در وصیتنامه خود نوشته است:
بسم الله الرحمن الرحیم
وقتی که به فکر دوستانی میفتم که روزی با آنها اعزام شدیم با هم صحبت میکردیم و با هم غذا میخوردیم، حالت دیگری میشوم؛ مثل این است که چندین سال با آنها زندانی بودهام و حال آنها آزاده شدهاند، ولی من هنوز در این قفس تنگ زندانی هستم.
وقتی فکر میکنم که الان خدا چه نعمتهایی در اختیار آنها گذاشته، وقتی که فکر میکنم در بهشت با خدا مکالمه میکنند و یا پیش امام حسین (ع) میروند حسرت میخورم و حسادت میورزم.
ولی خوب که فکر میکنم، میبینم که خدا گلچین است و من علف هرزه کجا و آن گل خوشبو کجا. میفهمم که سعادت ندارم و مومن نیستم و لیاقت ندارم که حتی یک خدمتگزار به اسلام باشم و حقیقت این است و چیز دیگری نیست.
دلم میخواهد از روی زمین صعود کنم و پرواز کنم تا آزاد شوم. وقتی که به جهنم فکر میکنم و گناهانم را میشمارم و کارهای ثوابم را میبینم، گناهانم به قلم نمیآید و به زبان هم نمیآید و میگویم که جایم در اعماق جهنم است.
ولی وقتی که به فضل و کرم خدا فکر میکنم، امید پیدا میکنم و وقتی به بهشت فکر میکنم میبینم که فضل و کرم خدا بسیار بزرگ است و این حالت در درونم به وجود میآید که در بهشت پیش امام حسین (ع) هستم و در آن حرکت میکنم.
پدر و مادر؛ امیدوارم که حالم را درک کنید و با توجه به جملاتی که گفته شد، بدانید که در این دنیا جای ماندن نیست، بلکه جای کسی است که به زرق و برق آن علاقه دارد و میدانم که بهزودی که خیلی نزدیک است، از شما میخواهم اگر شهید شدم زیاد گریه نکنید لااقل وقتی که مرا در قبر میگذارند. نمیخواهم وقتی مرا به حجله میگذارید برایم گریه کنید. داماد را به حجله بردن که گریه ندارد.
میخواهم با ذکر لا اله الا الله و محمد رسولالله و شکر الله مرا به حجله بگذارید. میخواهم بعد از اینکه مرا به حجله رساندید فریاد بکشی و بگویی خدایا از سر تقصیرات پسرم درگذر و این قربانی ناقابل را بپذیر و او را با امام حسین محشور بگردان و از او راضی باش و بعد خودت با پدرم وقتی که در حجله بایستید بگوئید ما تو را بخشیدیم و شما نیز مرا ببخشید.
از تو مادر میخواهم به خانوادههای شهدا سر بزنی بهخصوص به خانواده حسین و نیز پدر از تو میخواهم که صابر باشی و تقوا پیشه کنی باشد که همگی از توبهکنندگان باشیم.
پدر و مادر نماز را فراموش نکنید برای اینکه این همه شهید همه برای نماز است. نماز انسان را به معراج محمدی میبرد.
خوشا آن موقع که خدا از دستم راضی باشد. از کلیه گناهان بپرهیزید که باعث بدبختی انسان است.
سخنی با خواهران و برادران: من نیز همگی شما را دوست میدارم ولی آن موقعی که خدای نکرده احکام اسلام را اجرا نکنید نظرم برمیگردد؛ از شما میخواهم از اینکه برادرتان داماد شده و به حجله میرود خوشحال باشید.
من کجا میروم، نزد سالارم، خاتمم، محمدم و دوستانم. در قافله سالار خدایا تو خود خوب میدانی که چقدر دلم میخواهد در آن قافله، پشت سر امام حسین از جلوی پیغمبر، حضرت علی (ع) در روز قیامت بگذرم.
الان که این جمله را مینویسم میخواهم پرواز کنم؛ به جایی پرواز کنم که کمتر کسی میتواند برود.
از شما خواهرانم میخواهم چون زینب صابر باشید و راهم را ادامه دهید و نیز نماز را حتماً اهمیت بسیار دهید و تو ای برادر، دوست دارم که چون حضرت عباس(ع) که به برادرش امام حسین (ع) باوفا بود، با من اینطور باشی و راهم را ادامهدهی تا سرحد مرگ.
از کلیه دوستان و اهل فامیل میخواهم مرا ببخشند و راهم را ادامه دهند، چطور با کمک جانی و مالی به جبهه با سرکوب دشمنان داخلی، با دعا به امام و از سربازان او بودن راهم را ادامه دهید. ای فامیل و ای دوستان برایم گریه نکنید میدانم سخت است دوری از دوست، این را میدانم اگر با کسی دوست باشید به مدت ۱۸ سال و حال از او جدا شوید سخت است؛ ولی من با کسی ۱۸ سال است که دوست شدهام ولی او را هنوز ندیده و با او حرف نزدهام، امیدوارم که درک کنید که چقدر سخت است.
از خدا میخواهم که به شما اجر و ثواب دنیوی و اخروی عطا کند و همگی را به راه سعادت بکشاند.
از همکلاسیهایم میخواهم در مدت یک ماهی که با آنها بودم اگر بدی از من دیده و یا آنها را ناراحت کردهام مرا ببخشند. وصیتم این است که به ترتیب به این سه مسئله حتماٌ توجه کنید، اول نماز، دوم درس و جبهه و سوم تزکیه.
و سخنی با امت اسلامی: ای مردم شهیدپرور میخواهم وقتی مرا تشییع میکنید نوحهای در رابطه با حضرت علیاکبر و حضرت قاسم برایم بخوانید و شعارهایی بدهید که بگوئید: ای کافران ای منافقان ما این شهید را میدهیم ولی بدانید آنان زنده هستند و از خونشان صدها رزمنده دیگر برمیخیزد و حقشان را از حلقومتان بیرون میکشند. خیلی دلم میخواست در سپاه پاسداران باشم ولی دیدم لیاقت میخواهد. از شما میخواهم این جمله را بر قبرم بنویسید:
رضیت بالله رباٌ (خوشنودم که خدا پروردگار من است)
استغفر الله ربی و اتوب علیه خدایا از تو طلب مغفرت دارم.
فزت برب الکعبه قسم به خانه کعبه که رستگار شدم.
انتهای خبر/
لینک کوتاه خبر
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!