فرازی از وصيتنامه شهيد «تیموری»؛
حضرت علی(ع) را سرمشق خود قرار دهید
شهید «سیروس تیموری» در وصیتنامه خود نوشته است: حضرت علی(ع) را سرمشق خود قرار دهید و هیچوقت به فکر برد یا باخت نباشید و اخلاق خوب را در پیش بگیرید.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «سفیرافلاک»، شهید سیروس تیموری در سال ۱۳۴۸ در خانوادهای مذهبی و متدین چشم به جهان گشود. وی با وجود سن کمش خیلی با ایمان بود و همیشه نمازش در اول وقت میخواند و با خدای خود خلوت میکرد و به راز و نیاز میپرداخت.
او در ورزش نیز فعال بود و یکی از دروازهبانان شهرستان بود و در مدرسه نیز در امور فرهنگی و پرورشی فعالیت میکرد. ایشان توانست تحصیلات خود را تا دوم دبیرستان ادامه دهد و به دلیل علاقه خاصی که به امام و میهن داشت میگفت جبهه بیشتر به ما نیاز دارد تا به مدرسه و درس خواندن. به همین دلیل روانه جبهههای نبرد حق علیه باطل شدند و پس از فعالیتهای جنگی پرافتخار در تاریخ ۱۳۶۵/۱/۱۱ در منطقه عملیاتی سلیمانیه عراق به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
وصیتنامه شهید:
بسمالله الرحمن الرحیم
چه کشته شویم و چه بکشیم پیروزیم (امام امت) دستانم طاقت ندارند و جسم خسته است و نمیتوانم واقعاً آنچه را که میخواهم بنویسم و روی کاغذ بیاورم. آری جسمی دارم که حقیقتاً سنگین است و نمیتوانم آن را تحملکنم و به همین خاطر است که میخواهم از میان آن دربیابیم خود را راحت کنم. آری عزیزانی که برایم گریه میکنید روحم را شاد میکنید. مابین این گریهها برایم دعا کنید که حداقل خدا مرا ببخشد و دگربار میگویمای مادر جگرسوختهام! این راهی است که باید همه برویم و چه خوشحالم که من جلوتر از شما بهسوی مرگ رفتم. امیدوارم که وقتی به یاد من افتادید، واقعاً از ته دلت از میان قلب پر از مهرت بگویی فرزندم شیرم حلالت تا من نیز خوشحال شوم و با چهرهای سربلند بهپیش مولایم امام حسین بروم. پدرم پدر رنج کشیدهام اگرچه دلم شکسته است که نتوانستم روی تو را بوسه زنم و بعد به جبهه بیایم، اما خودت میدانی که نتوانستم. پدر جان از تو نیز تقاضا دارم از تو میخواهم هنگامیکه به یاد من افتادی واقعاً از میان آن قلب رنجکشیدهات و با آن دستان پینهبستهات بهسوی خدا دعا کنی که رنجت را حلالش کردم و تو نیز او را بیامرز.
خواهرانم شما نیز مانند زینب باشید. البته من مثل امام حسین(ع) نیستم و حتی به خاکپای او نیز نمیرسم. صبری بردبار داشته باشید و در هنگام سختی به خدا پناه ببرید و از او طلب مغفرت کنید.
برادرانم شما بودید که مرا راهنمایی کردید و حالا نیز راهنمایی برای یکدیگر باشید تا هیچوقت شکست نخورید.
فامیلهای عزیزم شما چه خوب و مهربان بودید و این من بودم که همیشه دلهای شما را میشکستم. امیدوارم مرا حلال کنید تا سربلند به آن دنیا بروم. ای رفقای عزیز وای برادران دینیام از شما صمیمانه و از ته قلب معذرت میخواهم. شما نیز مرا حلال کنید و ببخشید. همکلاسیان و همسنگران مدرسهام شما نیز مرا ببخشید و راه مرا ادامه بدهید و از دو سنگر مدرسه و جبهه به دشمنان اسلام حمله ببرید و آنها را سرکوب کنید تا نتوانند علیه شما توطئه کنند. امت مسلمان وای عزیزان پاسدار من خیلی از سپاه خوشم میآمد، اما میخواستم اول دیپلم بگیرم و بعد به سپاه بروم، اما نتوانستم و این را از شما میخواهم اگر جنازهام به دستتان رسید بر آن تابوت من لباس سپاه بگذارید و چرخی بزنید تا [مشخص شود] واقعاً پاسدار بودم و از این دنیا رفتم. باری اگر جسم من به دستتان رسید بر مزار پر از گل بهشتزهرا به خاک بسپارید تا خود را در کنار محمود رضایی ببینم و شاد شوم. اگر هم جسدم به دستتان نرسید، هیچ ناراحت نشوید، چونکه من نیز همانند دیگران مفقود از دنیا رفتهام. بر درب خانه پرچمی نصب نکنید تا یاد من در دلتان باشد و هیچوقت ناراحت نشوید. اگر هم اسیر شدم هیچوقت منتظر من نباشید که در تلویزیون ظاهر شوم، چونکه این کار عین گناه است. خدایا شهادتی را نصیبم کن که دهانم خشک و تشنهلب باشم تا در آن دنیا از روی شهدای کربلا خجالت نکشم. خدایا بارالها اگر ساعتی دیگر عمر دارم آن را از من بگیر و به امام و امت بده. خدایا اسلام را چنان قوی کن که همانند شمشیر حضرت علی(ع) باشد. خدایا خودم را چنان قوی کن که همچو عباس(ع) دلاور باشم. خدایا به خانوادههای شهدا صبر عنایت بفرما. پیروزی از آنِ مسلمانان ایران و پیروان آقا امام حسین(ع) است. عاشورا را زنده نگهدارید که ما هرچه داریم از این عاشوراست.
سخنی با ورزشکاران
عزیزان! حضرت علی(ع) را سرمشق خود قرار دهید و هیچوقت به فکر برد یا باخت نباشید و اخلاق خوب را در پیش بگیرید و اگر شد عکس مرا نیز روی آن زمین خدا در آن استادیوم نصب کنید تا بدانم واقعاً در میان شما هستم. مرا حلال کنید و ببخشید.
انتهای خبر/