یادداشت؛
از ونزوئلا تا وجدان جهانی
هرگاه آمریکا تصمیم به فشار یا مداخله نظامی علیه کشوری میگیرد، ابتدا جنگ واقعی را در ذهنها آغاز میکند و این روایتهای تکراری از ایران و حزبالله تا ونزوئلا، باهدف ایجاد ترس و قانعکردن افکار عمومی طراحی شدهاند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «سفیرافلاک»، حجتالاسلام علی لرستانی، مسئول امور روحانیون نمایندگی ولیفقیه سپاه حضرت ابوالفضل (ع) لرستان نوشت: هرگاه آمریکا تصمیم به اعمال فشار حداکثری یا ورود به فاز نظامی علیه کشوری میگیرد، پیش از هر اقدامی یک عملیات بزرگتر را آغاز میکند، مهندسی افکار عمومی؛ جنگ واقعی قبل از موشک و تحریم در ذهنها شروع میشود.
دلیل ادعایی حمله به ونزوئلا مبنی بر فعالیت ایران و حزبالله نهتنها تازه نیست، بلکه یکی از نخنماترین الگوهای تاریخ معاصر است؛ الگویی که فقط بستهبندیاش عوض شده، نه محتوا. آمریکا خوب آموخته که برای قانعکردن افکار عمومی داخلی و متحدانش نمیتواند صادق باشد.
حقیقت معمولاً جذاب نیست، بنابراین باید دلیل اخلاقی ساخت. یکبار نامش مبارزه با مواد مخدر است، بار دیگر سلاح کشتارجمعی، زمانی دموکراسی و حقوق بشر، و امروز امنیتیسازی با نام ایران و حزبالله. این فرایند یک تکنیک شناخته شده است، تبدیل تجاوز به دفاع پیشدستانه و غارت به حفظ امنیت جهان. وقتی رسانههای غربی مدام تکرار میکنند که ایران یا حزبالله در ونزوئلا فعال هستند، هدف اصلی نه اطلاعرسانی بلکه ایجاد ترس است. ترس عقل را تعلیق میکند و جامعهای که بترسد، سؤال نمیپرسد. دیگرکسی نمیپرسد چرا هزاران کیلومتر دورتر باید پایگاه نظامی زد یا چرا تحریمها مردم عادی را نشانه گرفته است.
همه چیز در یک کلمه خلاصه میشود، تروریسم؛ اما تجربه نشان داده این روایتها چقدر شکنندهاند. در عراق گفتند سلاح کشتارجمعی وجود دارد؛ سالها بعد اعتراف کردند که دروغ بوده است، اما کشوری ویران شد. در سوریه گفتند هدف مبارزه با داعش است؛ اما نتیجه تجزیه، آوارگی و بیثباتی دائمی بود. در یمن گفتند برای بازگرداندن مشروعیت وارد جنگ شدند؛ حاصلش قحطی و مرگ کودکان شد. اکنون ونزوئلا حلقه جدید همین زنجیره است.
نکته مهمتر این است که اگر خود ونزوئلا بهتنهایی تهدید محسوب میشد، نیازی به آوردن نام ایران و حزبالله نبود. این یعنی هنوز افکار عمومی غرب آماده پذیرش جنگ نیست؛ هنوز نفت، تحریم و فشار اقتصادی بهتنهایی قانعکننده نیست، پس باید دشمنان قدیمی را احضار کرد.
نامهایی که سالها برای تحریک حساسیتها و بسیج روانی جامعه استفاده شدهاند، اما حقیقت پنهان شده پشت این هیاهو چیست؟ موضوع نه مادورو است، نه حزبالله و نه حتی ایران؛ موضوع استقلال است، موضوع کشوری است که تلاش کرده خارج از مدار تحمیل شده آمریکا تصمیم بگیرد، کشوری که با همه ضعفها و مشکلاتش حاضر نشده نسخه آماده نهادهای سلطهگر را بیچونوچرا بپذیرد.
چنین الگویی حتی اگر ناکامل و پرهزینه باشد، برای نظام سلطه خطرناک است، زیرا به دیگر ملتها میگوید راههای دیگری هم وجود دارد. آمریکا از کشور ضعیف نمیترسد، از کشوری میترسد که ضعیف بماند اما تسلیم نشود؛ از الگویی میترسد که نشان دهد میتوان هزینه داد اما هویت و اراده را نفروخت. نفت ونزوئلا مهم است اما مهمتر از آن، جلوگیری از گسترش این تفکر است که جهان الزاماً نباید با فرمان یک قدرت اداره شود.
در این میان نقش رسانهها، نخبگان و بهویژه نسل جوان تعیینکننده است. جنگهای امروز بیش از آنکه نظامی باشند، شناختیاند و اگر روایت دشمن پذیرفته شود، دیگر نیازی به شلیک گلوله نیست. سکوت، بیتفاوتی، تکرار ناخودآگاه و روایتهای تحمیلی همان کاری را میکند که بمب انجام میدهد.
وظیفه نسل جوان فقط موضعگیری احساسی یا شعار نیست. مسئولیت اصلی عبارت است از سؤالکردن، تحلیلکردن و روایتسازی آگاهانه. جوان امروز باید بداند هر خبری چرا تولید شده، به نفع چه کسی است و چه چیزی را پنهان میکند. باید تاریخ را بشناسد تا فریب دلیلهای جدید با نامهای کهنه را نخورد. نسل جوان اگر به قدرت فهم و آگاهی خود ایمان بیاورد، میتواند بزرگترین سد در برابر جنگ، تحریم و تحریف باشد، زیرا امپراتوریها پیش از هر چیز از بیداری ذهنها میترسند.
لینک کوتاه خبر
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!