حالت تاریک
آیا مایل به نصب وب اپلیکیشن پایگاه خیری سفیر افلاک هستید؟
خیابان‌های بروجرد غرق در سوگ بی‌پایان حضرت زهرا
گزارش تصویری؛

خیابان‌های بروجرد غرق در سوگ بی‌پایان حضرت زهرا

امروز خیابان‌های بروجرد غرق در اندوه بی‌پایان حضرت زهرا (س) غرق بود. مردم با چهره‌هایی آرام و چشمانی پُر از دلتنگی، تابوت نمادین را دنبال و زنجیرزنان ریتم سوگ را در خیابان‌ها جاری کردند.

به گزارش گروه چندرسانه‌ای پایگاه خبری تحلیلی «سفیرافلاک»، آفتاب آرامِ آذرماه مثل دستی مهربان روی خیابان افتاده و شهر، پیش از آنکه هیئت‌ها برسند، انگار خودش را برای یک روایت قدسی آماده کرده است. سکوتی آمیخته با انتظار در هوا جریان دارد؛ سکوتی که هر لحظه ممکن است با نوای سوگ گشوده شود. مردم در دو سوی خیابان ایستاده‌اند؛ چهره‌ها آرام اما چشم‌ها پُر از چیزی میان احترام، دلتنگی و باور.

در نخستین قاب، تابوت نمادین حضرت زهرا (س) همچون سانحه‌ای از تاریخ، آرام پیش می‌آید؛ پوشیده در سیاهیِ مخمل گون و آراسته با گل‌هایی که سرخی‌شان، یادآور خون مظلومیت است. چهار جوان با لباس‌های سپید و بال‌هایی گسترده، همچون فرشتگانی فرود آمده از روایت‌های کهن آن را بر دوش دارند. قدم‌هایشان آهسته و موزون است، گویی هر گام را با یاد زنی برمی‌دارند که تاریخ اسلام بر شانه‌های او استوار شد.

در اطرافشان، زنان با چادرهای مشکی، گوشی به دست، لحظه‌ها را ضبط می‌کنند؛ اما نه برای یادگاری، برای اینکه این روایت فراموش نشود. تصویرها انگار ادامه همان روضه‌ای هستند که قرن‌هاست بر زبان‌ها جاری است.

چند خیابان آن‌طرف‌تر، صدای طبل فضا را می‌لرزاند. صف زنجیرزنان، هماهنگ و استوار، مثل موج‌های پیاپی دریایی که مدام به ساحل می‌کوبد، در حرکت‌اند. زنجیرها بالا می‌روند، پائین می‌آیند و نور آفتاب بر حلقه‌های فلزی می‌لغزد و برق شعری نانوشته را در هوا پخش می‌کند. مردان، با لباس‌های تیره و قدم‌هایی استوار، هر ضربه‌شان را نه از سر عادت، بلکه انگار از عمق باوری مشترک می‌زنند.

در میان تمام این غوغا، در میان مردان و هیئت‌ها، تصویر یک کودک بیشتر از همه به چشم می‌آید؛ پسربچه‌ای با کلاه بافتنی و چهره‌ای جدی، که پرچم بزرگ مشکی را با هر دودست گرفته است. پرچم در باد می‌رقصد و سایه‌اش روی صورت او می‌افتد؛ گویی کوچک‌ترین عضو این مراسم، حامل بزرگ‌ترین پیام آن است. هر بار که باد، پرچم را تکان می‌دهد، او پاهایش را محکم‌تر روی زمین می‌گذارد؛ انگار می‌خواهد بگوید: «ایستاده‌ام… مثل همه این مردمی که آمده‌اند.»

جمعیت آرام در حرکت است؛ مأموران انتظامی نظم مسیر را نگه داشته‌اند، اما انگار نظم اصلی را خود مراسم تعیین می‌کند. هیچ‌کس عجله ندارد؛ همه در ریتمی نامرئی با هم هماهنگ شده‌اند. آذرماه با برگ‌های زرد و نور ملایمش، صحنه را کامل کرده؛ روزی عادی از تقویم، اما متفاوت در حس و حال.

مراسم که روبه‌پایان می‌رود، هوا پُر می‌شود از زمزمه‌ها… نه شعار، نه هیاهو؛ زمزمه‌هایی از جنس عهد. هرکس که از مسیر برمی‌گردد، انگار چیزی در نگاهش روشن‌تر شده؛ چیزی میان احترام، اندوه و ادامه‌دادن.

این خیابان، این تابوت نمادین، این کودکِ پرچم به دست، همه کنار هم یک تصویر می‌سازند؛ تصویری از وفاداری مردمی که هر سال، در هر فصل، روایت مظلومیت حضرت زهرا (س) را زنده می‌کنند؛ روایتی که نه در کتاب‌ها، که در خیابان‌های همین شهر نفس می‌کشد.

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از

  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر می‌گذارید!