حالت تاریک
  • شنبه, 1403/05/06 شمسی | 2024/07/27 میلادی
فرازی از وصيت‌نامه شهيد «یاراحمدی»؛

برای تداوم راه حق تلاش کنید

برای تداوم راه حق تلاش کنید

شهید «عزیز یاراحمدی» در وصیت‌نامه خود نوشته است: برای تداوم راه خدا و برای پیش بردن حق از هیچ کوششی دریغ نورزید.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «سفیرافلاک»، شهید «عزیز یاراحمدی» در سال ۱۳۴۵ در روستای «رحمان آباد» دیده به جهان گشود تحصیلات خود را تا مقطع دوم دبیرستان ادامه داد.

وی عضو فعال پایگاه مقاومت شهید ابراهیم چغابل بود و در تمام محافل و مجالس مذهبی شرکت می‌کرد. همواره در این مراسم‌ها حضور فعال داشت. در زمان برگزاری مراسم تشییع پیکر مطهر شهدا نیز یکی از نیروهای فعال بسیجی بود. عشق به دفاع از ارزش‌های ملی و مذهبی وی را به میادین نبرد حق علیه باطل کشاند.

غم دوری از دوستان همسنگرانش همیشه در چهره وی هویدا بود و از اینکه سعادت شهید شدن نداشت همواره در رنج و عذاب بود، اما همیشه خود را شاداب نشان می‌داد و حتی موجب شادی و نشاط دیگران هم می‌شد. ایشان در منطقه گمو علاوه بر اینکه رشادت‌های فراوانی از خود نشان می‌دهد برای اینکه منطقه را برای رزمندگان قابل‌تحمل کند، با باطری نیم‌سوز سنگرها را برق‌کشی و یک حمام و نمازخانه کوچک می‌سازد و در مسائل رزمی نیز همیشه پیش‌قدم می‌شد. سرانجام در هشتم اسفند ۱۳۶۲ به فیض شهادت نائل گردید.

 

گزیده‌ای از وصیت‌نامه شهید:

کسانی که در راه خدا کشته می‌شوند را هرگز مرده مپندارید بلکه آنان زنده هستند و در نزد خدا خود روزی می‌گیرند.

اینکه راحله دل‌انگیز و مست‌کننده شهادت مشامم را نوازش می‌دهد و سرتاسر وجودم را عشق و شوق آن وصلت زیبا فراگرفته و تمامی سلول‌های بدنم را التهاب این دیدار باورنکردنی پرکرده و تمامی روح و جانم را به خود جلب کرده و مرا مات و مبهوت از این‌همه جلال و عظمت و زیبایی به گوشه‌ای نشانده و قلم را به دستم سپرده که کمی با نسل به یغما رفته این دوران به سخن بنشینم آن‌قدر روحم به عالم معنی پرواز کرده که فکر می‌کنم اصلاً وجود خارجی ندارم و اصلاً نیستم؛ اما وقتی‌که کمی به خود می‌آیم احساس می‌کنم که نه من هستم و حال میدان نبرد چکاچک شمشیر را قهقهه مستانه اهریمنان را و صدای مظلومان دردکشیده را و حسرت آن کودک بی‌پدر و نگاه آن دختر یتیم را همه و همه را می‌بینم. آیا می‌توانستم تمامی این جغد صفتان را با چشمانی باز مشاهده کنم و دم بر نیارم و خاموش بنشینم؟ مسلماً خیر و متعاقب این بود که سینه را سپر کردم تا رسیدن به این هدف از درس و زندگی پدر و مادرم دل بریدم و در این بیابان برهوت تنها به خدا و آرزویم رسیدم.

برای تداوم راه خدا و برای پیش بردن حق از هیچ کوششی دریغ نورزید. با اهدا اموال از مستمندان دستگیری کنید که دستگیری از بیچارگان خود نوعی جهاد است. با خون خود درخت تنومند انقلاب را تقویت کنید که خدا مهربان و غفور است.

انتهای خبر/

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از