فرازی از وصیتنامه شهید «سیدسعید حسینی»؛
شهادت انتخابی است که ائمه آن را برگزیدند
شهید «سیدسعید حسینی» در وصیتنامه خود نوشته است: شهادت مرگی است انتخابی که هرگز نقطه قیاسی با مرگ عادی ندارد، انتخابی که ائمه آن را برگزیدند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «سفیرافلاک»، شهید سیدسعید حسینی بیست و پنجم شهریور ۱۳۴۶، در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. پدرش عینالله، ارتشی بود و مادرش منیره نام داشت. تا پایان دوره متوسطه و در رشته علوم تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. چهاردهم فروردین ۱۳۶۷، با سمت تک تیرانداز در حلبچه عراق بر اثر اصابت ترکش به گردن، شهید شد. مزار او در زادگاهش واقع است.
وصیتنامه شهید:
(اعوذ بالله من الشیطان الرجیم)
این اعجاز بزرگ قرن و این پیروزی بینظیر و این جمهوری اسلامی محتاج به حفظ و نگهبانی است. (امام امت)
با سلام به محضر ولی (عج) و نایب برحقش و با درود به خانوادههای شهدا، مفقودین، اسرا و جانبازان و رزمندگان اسلام. بگذار تا جسم با خاک یکی شود، بگذار تا در گودال مزار جای گیرم، بگذار تا در خاک فرو شوم، چراکه از خاکم و باید در خاک بروم.
این خاک، خاک نیست این گودال، گور نیست. شرط وصل است. خاک پل وصل است. لازمه لقاءالله است. باید در خاک رفت و از جان گذشت تا لیاقت معامله با معشوق پیدا کرد. شادمانی شب اول قبر شهید، بسان شب دامادیش است. گرچه مادرش در برش نیست، اما فاطمه زهرا (س) نزدش میآید. گرچه پدرش همراهش نیست ولی حسین بن علی (ع) سر اورا در بالین میگیرد. مادرم، پدرم اگرچه رفتنم با شهادت همراه بود، اماگفتهها دارم که در ذیل بعرضتان میرسانم:
گرچه هیچ گفتنی هم ندارم، چرا که لیاقت گفتن ندارم. مادران شهدا، خانوادههای شهدا، رزمندگانتان رفتند و همگی رفتنی هستند. ولی رفتن داریم، تا رفتن! خوشا آنانکه در میدانگه عشق بیاد دوست جان دادند و رفتند.
خوشا آنانکه در این وادی پست گنه، نماندند و آسان رفتند. رفتن شهدا، رفتن نیست، باز آمدن است. شهید تا قبل از شهادت فانی بود ولی پس از شهادت جاودانه شد. مرده بود و زنده شد. آیا امکان نداشت که در غیر جبهه بوسیله تصادف و یا هر اتفاق دیگری از این دنیا میرفتیم؟ پس مرگ امکان دارد. هر لحظه برسد و در دفتر الهی لحظهٔ مرگ همگی یادداشت شده است و معمولاً این لحظه کمتر تغییر میپذیرد. حال این خود انسان است که با انتخاب، زمان مرگ خود را با شهادت همراه میسازد و این فیض عظمی را به جان میخرد.
به پدرم تبریک بگوئید. مادرم و خواهرانم شهادت مرگی است انتخابی که هرگز نقطه قیاسی با مرگ عادی ندارد. انتخابی که ائمه آنرا برگزیدند. ناراحتی و ضجه شما موجب خوشنودی دشمنان اسلام است. هرگاه دلیگر شدید بیاد واقعه کربلا و روز عاشورا و اسارت اهل بیت علیهم السلام گریه کنید. گریه بر اهل بیت احیای خط خونین آنهاست.
مادرم جنازه مرا در قبر مگذارید. دوستان و آشنایان شما را دلداری میدهند. اسباب تسکین خاطر شما را فراهم میآورند. شما غریب و اسیر واقع نمیشوید. اما بدن مطهر و تکه تکه حسین(ع) چند روز زیر آفتاب سوزان کربلا افتاده بود.
بیاد آورید اسرای کربلا را که پس از این همه مصیبتها در حال اسارت چه زخم زبانها شنیدند. نقل کردهاند هنگامیکه اسرای اهل بیت (ع) را به میان مردم بردند. از بزرگ اسرا پرسیدند آیا درخواستی دارید؟ فرمودند یک خواسته داریم و آن این است که سر بریده و به نیزه شده حسین را در جلوی ما حرکت دهید. تا چشم مردم متوجه آن شود و متوجه ما نباشند و به ما نگاه نکنند که ما خجالت میکشیم.
از کلیه دوستان، فامیلان مخصوصاً خانوادهام حلالیت میطلبم. در دعاهایتان برایمان از خداوند طلب مغفرت کنید که طاقت عذاب آخرت را نداریم. شرمگینی روز جزا را تاب مقاومت نداریم. خداوند را با صفاتش بخوانید و خواستههایتان را بطلبید و یقین به استجابت و قدرت لایزال الهی داشته باشید. با خانوادهام تا آنجا که میدانم رفتار شایستهای نداشتهام که امیدوارم مرا عفو نمایند. «اولنا یحاسب به صلوه» اولین چیزی که در قیامت از آن سوال میشود نماز است.
اگر ما برای اسلام روز و شب زحمت بکشیم از خانواده و اولاد و مال در راه خدمت به مردم بگذریم. اما نمازمان مورد قبول واقع نشود تمامی رنجها و زحمتهایمان بجز سختی چیز دیگری بهمراه ندارد. مبادا مصداق آیه «فویل للمصلین» قرار گیریم. پس وای بر نمازگزاران، آنانکه از نماز خویش غفلت میکنند آنانکه خودنمایی میکنند. پس از نماز غافل نشویم.
اگر نماز میخوانیم و در عین حال غیبت نیز میکنیم یا دروغ میگوئیم و کارهای ناپسند انجام میدهیم. بدانیم این نماز ما نماز نیست. نماز با گرانفروشی و رشوه خواری و احتکار آمیخته نمیشود. نماز انسان را از زشتی باز میدارد. پس این نماز ما نماز نیست. «ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر» عیب که از نماز نیست پس عیب از خود ماست. در این وادی وای بحال بینمازان که پستتر از شیطان هستند.
در روایت آمده است که شفاعت اهل بیت(ع) به شخصی که نماز را سبک بشمارد نمیرسد. سبک شمردن نماز یعنی مهم نشمردن آن و به تعویق انداختن وقت خواندن نماز و بیاعتنا به آن. ما که از خودمان هیچی نداریم و چشم امید به شفاعت معصومین داریم.
اگر قرار باشد این روزنه امید را نیز خود ببندیم حسابمان خیلی دشوار خواهد شد. البته نباید از رحمت حق ناامید شد که اگر انسان تمامی گناهان عالم را از اول تا آخر داشته باشد رحمت خدا وسیعتر از این همه گناه است و امید بخشش بسیار زیاد میباشد. راهی داریم بسیار پرخطر و گذشتن از آن احتیاج به مراقبت مستمر و دقیق دارد و به نقل از شهید بهشتی: بهشت را به بها میدهند نه به بهانه. حال این بها بعضی اوقات خون دادن و جان فدا کردن است و گاهی مواقع مبارزه و جهاد است.
بعضی اوقات امر به معروف و نهی از منکر است و غیره. ما باید تکلیف زمانمان را بدانیم و با تمام وجود بدان عمل کنیم. امروز این لبیک به امام گفتن و رفتن به جبههها تا پیروزی اسلام است. ما که طاقت مقدار کمی دمای بالا و پایین هوا را نداریم، چگونه آتش جهنم را برای خود منزلگاه و جایگاه قرار میدهیم. (یا ایها الناس اتقو ربکم ان زلزله الساعه شی عظیم) (سوره حج آیه۱) ای مردمان! خداترس و پرهیزگار باشید که زلزله روز قیامت بسیار حادثه بزرگ و واقعه سخت و هولناکی است. روزیست که زنان شیرده از وحشت، اطفال خود را فراموش کنند و هر آبستن بار رحم بیفکند، مردم را از وحشت آنروز بیخود و مست بنگری، در صورتیکه مست نیستند ولیکن عذاب خدا سخت است. وقتی بعضی مواقع به این فکر میافتم که شاید در خانه و درون بستر از دنیا بروم بسیار وحشت میکنم چرا که با این بار سنگین و دشواری راه تحمل خیلی مشکل است. میفرمایند که حضرت زهرا(س) به حضرت علی(ع) میفرماید:
علی وقتی مرا دفن کردی، بر سر مزارم قرآن بخوان که من از شب اول قبر هراسناکم. در این صورت وضع ما معلوم است پس مادرم تقاضا دارم برایم از خداوند متعال طلب آمرزش کنید و بیادم صدقه دهید. پدر بر سر قبرم قرآن بخوان و خوشا به سعادت کسانیکه در شب جمعه، شب رحمت پا به آن دنیا نهادند.
در این دنیا هر فردی که میخواهد به نیکی برسد باید از عزیزترین دلبستگیها دل کنده و در راه خدا از آن بگذرد. «لن تنالوا لبر حتی تنقضوا مما تحبون» هرگز به نیکی نمیرسی مگر انفاق کنی از آنچه دوستش میداری. و راه رسیدن به مقام محمود خواندن نماز شب و جهت سعادت و خوشبختی دو دنیا میبایست با قرآن انس گرفته و تابع اهل بیت (س) بود. در خاتمه با آیاتی از قرآن کریم این نوشته را به پایان میرسانم.
(اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم.
ویل لکل همزه لمزه الذی جمع مالا و عدده یحسب ان ماله و اعلده لینبذن فی الحطمه...)
وای بر هر عیب جوی هرزه زبان. همان کسی که مالی جمع کرده و دائم به حساب و شمارهاش سرگرم است. آدمی پندارد که مال و دارایی دنیا عمر ابدیش خواهد بخشید چنین نیست بلکه محققاً به آتش دوزخ سوزان در افتد. آتشی که چگونه تصور سختی آن توانی کرد؟ آن آتش را خشم خدا افروخته. شراره آن بر دلهای ناپاک پر از حرص دنیای کافران شعله ور است....
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
سیدسعید حسینی ۱۳۶۶/۱۰/۱۱
انتهای خبر/